کاپيتان هادوک و هيچی |
Tuesday, February 05, 2002
٭
........................................................................................ساعت ۷:۳۰ شبه. خسته ای. صبح باز رو اون پله کوفتی خوردی زمين و در نتيجه گلوت درد می کنه.دلت می خواد زود بری خونه و رو رختخواب ولو بشی. اما... تو دانشگاه دارن فيلم الهه (Devi) اثر Satyaijit Ray رو نشون می دن و تو تا حالا يه فيلم هنری هندی نديدی. چی کار می کنيد ؟ بله، رفتم و ديدم. فيلم خوبی بود. من نقد هنری بلد نيستم پس اجازه بدين در اين زمينه سکوت اختيار کنم. فقط بذارين به يه نکته اشاره کنم. اين دغدغه رو داشتم که من دارم اين فيلم رو به عنوان يک «فيلم» می بينم يا به عنوان «يه فيلم از يه فرهنگ متفاوت». خودم نفهميدم چی گفتم. به هر صورت در طول فوريه هر سه شنبه يه فيلم از اين بابا نشون می دن. ------------------------------------ اما قضيه فوتبال مزخرف آمريکايی : بازی رو ديدم. متأسفانه نتونستم کسی رو پيدا کنم که بيشتر از پنج دلار شرط ببنده. وقتی Mark پول رو در حال گفتن ٬ بهترين فينالی بود که ديدم٬، رد کرد با کسر کردن پول تاکسی و دنگ پيتزا تلفنی ۸ چوب خرج ٬تفريح٬ سالم يکشنبه عصر کاپيتان شد. ------------------------------------ خواب ديدم : يه روز صبح متوجه می شم که پای تمام پايه های ميز ها و صندليها يکی يه دونه جوراب کرده ام، و تازه دوزاريم می افته که چرا مدتی است جوراب برای پوشيدن کم دارم. ------------------------------------ سوال : چرا بعد از اينکه مردم يک جامعه ای به « رفـــــاه » می رسن، دچار « تنبلـــــی » نمی شن ؟ نوشته شده در ساعت 10:16 PM توسط سید خراسانی
|