کاپيتان هادوک و هيچی




Thursday, February 14, 2002

٭

من يه رفيق دارم به اسم جواد. رفيق که چه عرض کنم، از اون آشناهايی که به کاراش انتقادی نمی کني چون می بينی طرف بيش از حد از مرحله پرته. اسمش هم جواد جواد نيست ولی اين اسم بهتر توصيفش می کنه. جواد اهل بلغارستانه. چند سال هم از من بزرگتره.می شه در جواديت جواد کتابها نوشت اما امشب می خوام به بخش دختربازی جواد اشاره کنم. پنجشنبه جواد يه مهمون داره. يه دختر شوهر دار اهل اندونزی ساکن استراليا. با چت آشنا شدن. دختره واسه يه کنفرانس داره می آد آمريکا. جواد دو ماهه که صبحا چشاش قرمزه چون مشغول چت با خانوم بوده، که راضيش کنه که در ديدار از آمريکا چند روزی سر خر رو به سمت تختخواب ايشون کج کنن. خدا می دونه چه قدر راجع به عشقش به اين زن شوهر دار حرف زده. تا اينجای کار موضوع خيلی با مزه نيست. شاهکار جوادی اينجاست. جواد يه دوست دختر چتی ديگه هم داره . اين اهل فيليپين. در طول همين دو ماه جواد گوشهای بنده رو با توصيف احساسات شاعرانه اش نسبت به يکصد و نود و نه تا دختر ريز و درشت ديگه هم نوازش می کرده. به شاگردش ايميل دوستی می زنه، همون روز از اينکه قيافه فلان همکلاسی چينی من يه لحطه از جلو چشش دور نمی شه حرف می زنه. تو رستوران چشمش دنبال همه پيشخدمتاست. به همکلاسيهای من نطر داره. به دخترای تو خيابون نظر داره. به همکاراش نطر داره. شکايت داره که فلانی هم بد مالی نيست، حيف که يه کم چاقه. يه بار بهش گفتم که تو تو پردازش موازی خدايی. يه وقت فکر نکنيد اين حرفا محصول کند و کاش من تو زندگی جواده. من حاضرم يه پولی هم دستی بدم که دهن اين بابا رو چسب اهو بزنن. همه اينها به همراه جزييات سردردآور و توصيف احساسات موازی و توصيف پايين تنه و بالا تنه ملت مؤنث از دهن اين موجود نمی افته.
من تو ايران هم يه آشنای اينجوری داشتم. يارو فکر می کنه من دوستشم، خيلی هم مشتاق ديدارشم. من هم دلم می خواد يه روز چونه اشو بگيرم تو صورتش داد بزنم از اسمت دل پيچه می گيرم، از طرز فکرت حالم به هم می خوره، ديگه هم نمی خوام ريخت جواتت رو ببينم. اما نمی تونم. احساس می کنم اين يارو عقلش نمی رسه، اگر می رسيد که يه آدم ديگه بود. نمی خوام دلشو بشکونم. به خودم می گم آخه اينم آدمه، احساس داره واسه خودش. ولی دنياش با دنيای تو فرق داره. بذار تو عالم خودش خوش باشه. نمی دونم.
دلشو نمی شکونم ولی اگه بازم به لبم رسيد می آم اينجا خالی می کنم.


........................................................................................

Home