کاپيتان هادوک و هيچی |
Sunday, February 10, 2002
٭
........................................................................................ديشب تو يه مهمونی با يه سری دريانوردا دور هم بوديم. اواخر مهمونی يه دختری فال چای يک آقايی رو گرفت. آقاهه هم کلی ذوق زده شده بود و می گفت من تو عمرم تا حالا يه قرون واسه فال و از اين حرفا ندادم، ولی اين يه چيز ديگه است. چيزهايی از زندگی من رو گفت که من هرگز بهش نگفته بودم و اصرار داشت که ماوراالطبيعه وجود داره و يک موضوع علمی و قانونمند هم هست که ما در مورد قوانين حاکم بر اون چيز زيادی نمی دونيم. من گفتم من وجود اين مسائل رو به عنوان يک پديده خيلی بعيد می دونم جون معتقدم علم، کنجکاو و غير متعصبه و اگر اين خرق عادتها وجود داشتن می بايست يک جايی به طور علمی توسط دانشمندان ثبت می شدن. خانم صابخونه می گفت که ببينيد که چه قدر تفکر اين دختر و خواهرش «مذهبيه». به اين معنی که به وجود چيزی ايمان دارن که قابل اثبات نيست و از وجودش دفاع می کنند. نوشته شده در ساعت 11:34 AM توسط سید خراسانی
|