کاپيتان هادوک و هيچی




Monday, February 11, 2002

٭

ديشب خيلی شب خوبی بود. صبر کن توضيح می دم. بعد از بلاگيدن شماره ملوان زبل رو تو ايران گرفتم. پرسيد تو کجايی؟ گفتم خارج. گفت کجای خارج؟ گفتم آمريکای خارج. يک ساعت حرف زديم و من عين احمقا هی می پرسيدم، اين چه جوريه؟ اون چه جوريه؟ تاکسی گرون نشده ؟ آب سر بالا نمی ره ؟ سه هشت تا ؟ خلاصه حال اومدم. دلتون بسوزه. شما که ملوان زبل ندارين. شما که يه ملوان زبل کشف نکردين. شما که وقتی ملوان زبل حالش خوب نبود به زور ننداختينش تو تاکسی برين قهوه خونه لاله زار. شما که ديشب از ۱:۴۰ تا ۲:۴۰ با ملوان زبل حرف نزدين. ملوان زبل که به شما نگفت از اون موقع بهتره. به شما که نگفت نظريه گروهش افتاده رو گروه. که تا حالا تو گروه فقط سه جمله حرف زده. ملوان‌ !




........................................................................................

Home