کاپيتان هادوک و هيچی




Sunday, March 10, 2002

٭
دوباره Bonjour. دو ساعت و ربع ديگه يوگی می رسه اينجا. اين خرت و پرتها و جعبه های ويسکی رو بذاريم تو کشتيش ديگه راه افتاديم. راستی، ديدين اسم تی شرت آوردم چی شد ؟ هوا بهش بر خورد، چه جورم. الان داره مثل اسب، برف می آد. لعنت بر شيطون.



........................................................................................

Home