کاپيتان هادوک و هيچی |
Friday, April 26, 2002
٭ خواب برای من خيلی مهمه. می خوام دو تا از خوابای جديدم رو اينجا ثبت کنم و برم پی کارم.
........................................................................................اولين خوابم به زبان انگليسی رو ديدم. يه اتاق خواب بزرگ و مجلل بود. گوشه اتاق خواب يه حموم بود. يه مرد سياه پوست و يه يه زن سفيد تو اتاق خواب تنها بودن. من پشت پرده حموم توی وان دوش می گرفتم و اونا متوجه حضور من نبودن. مدت طولانی با هم حرف می زدن و بعد مرده به زنه تجاوز کرد و من شگفت زده شدم. بعد گويی که کسی فيلم رو برگردوند تا يه نکته رو که من متوجه نشده بودم به من نشون بده ديدم که در زمانی قبل زن مرد رو به طرز تحريک آميزی لمس می کنه و بعد موذيانه خودش رو بی ميل نشون می ده و من پشت پرده می ديدم... خواب ديگه مربوط به چند روز قبل می شه. يه ميز بزرگ شام. يه مشت مردای ميان سال جا افتاده و دنياديده دور ميز شام می خوردن و گپ می زدن و من يکی از اونها بودم و من کاپيتان هادوک «بودم» با کت سياه و شلوار سياه و پلوور آبی. مثل توی عکسم. و مشروب متنوع و فراوان روی ميز بود و همه می نوشيدن و حرف می زدند... نوشته شده در ساعت 8:29 PM توسط سید خراسانی
|