کاپيتان هادوک و هيچی




Sunday, July 28, 2002

٭
فکر کنين شما يه مدت خيلی تنيس بازی می کردين. يه راکت خيلی کاردرست و گرون هم داشتين که هميشه با اون بازی می کردين. بعد يه مدت به خاطر گرفتاری بازی رو می ذارين کنار. يه بار دوست برادرتون واسه يه آخر هفته راکت شما رو قرض می گيره. ازش پس نمی گيرين، تا اين که بعد از چند ماه اون دوست برادر به کل به يه شهر خيلی دور مهاجرت می کنه مثلا واسه ادامه تحصيل. بعد يه روز شما يه ايميل يه خطی واسه طرف می فرستين :‌‌ « من راکت تنيسم رو می خوام. »




........................................................................................

Home