کاپيتان هادوک و هيچی




Wednesday, July 24, 2002

٭
امان از دست اين مردم. با اعصاب آدم بازی می کنن. زنگ زدی حالشو بپرسی می گه راستی اون دختره که اون روزی تو مهمونی ما پاشو بسته بود يادته ؟ سارا ! آره ! احوالتو می پرسيد !


مگه مرض داری زن؟ بذار به زندگی offline خودمون برسيم. دفعه پيش که اون يکی مادموازل روشن فکر فرهيخته احوال منو پرسيده بود، بعد...، بعد من دو هفته در قعر زمين بودم. حالا تازه خودم رو جمع و جور کردم، دوباره اومده می گه سارا احوالتو می پرسيد !! اَه !




........................................................................................

Home