کاپيتان هادوک و هيچی




Thursday, July 04, 2002

٭
يه دختری بود که ساکن يه شهر کوچيک تو ايالت maine بود و يه ذره فارسی بلد بود و اومده بود ايران کلاس کوه نوردی، بعد مامانش خيلی آدم نازی بود، بعد تو سينما همديگرو ديديم، بعد شماره آمريکاشو من گرفتم، بعد قفل چمدون من تو فرودگاه شکسته بود، گمرک گفت ما می فرستيم براتون تعميرش کنن، بعد ايران هم آزادی بود، مردم بی حجاب بودن، پس کوش ؟؟




........................................................................................

Home