کاپيتان هادوک و هيچی |
Saturday, August 31, 2002
........................................................................................ Friday, August 30, 2002
٭
اين يه دونه آهنگ به گمون من از دستش در رفته و موسيقيش هم خوب از کار در اومده. اگه لازم به توضيحه بگم که اين شعر به صورت ironic تهيه شده : Tori Amos - Happy Workers نوشته شده در ساعت 10:14 AM توسط سید خراسانی
٭
- I hear you've got a butterfly in your stomach. - It's a giraffe. A big one. نوشته شده در ساعت 10:11 AM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................يه بعد از ظهر تابستونی يه ساختمون دو طبقه آجری قرمز با سقف شيروونی کنار ريل قطار دو طرفش گندمزار تو جنوب ايتاليا. سر يه ميز داريم قهوه می خوريم و می گيم : « عجب آدمای ايتاليايی ای ! » نوشته شده در ساعت 8:54 AM توسط سید خراسانی Thursday, August 29, 2002 ........................................................................................ Wednesday, August 28, 2002
٭
- we could be heroes, just for one day. - how about a week ? نوشته شده در ساعت 1:03 PM توسط سید خراسانی
٭
اشتباه نکنيد. اينها اعتقادات من نيست. اينها عدم اعتقاد من به عقايد شماست. همين. نوشته شده در ساعت 7:43 AM توسط سید خراسانی
٭
i saw this guy biking around with his cute doggie dozing in the basket in front of the bike. made my day. نوشته شده در ساعت 12:59 AM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................"... the last gulf war cost eighty billion dollars. The bill for the next war is not going to be as low as that." نوشته شده در ساعت 12:37 AM توسط سید خراسانی Tuesday, August 27, 2002
٭
gibber v. to utter or speak rapidly, inarticulately and usually unitelligibly syn. chatter, babble, gabble, jabble idiom run off at the mouth نوشته شده در ساعت 6:41 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................زرافه يه پيام داد : « کاپيتان ! چند روزه به من گير دادی. حالا من هيچی نمی گم ديگه روتو زياد نکن.» نوشته شده در ساعت 7:40 AM توسط سید خراسانی Monday, August 26, 2002
٭
........................................................................................(this actually happened) Me : Not that I'm tired or anything, I'm just not in the mood to work. She : You should take a divergence. Me : My whole life is a big divergence. نوشته شده در ساعت 2:33 PM توسط سید خراسانی Sunday, August 25, 2002
٭
sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday, sunday bloody sunday نوشته شده در ساعت 7:33 PM توسط سید خراسانی
٭
زرافه ! اين شيشه های طبقه دوم رو من نمی تونم، يه دستی می رسونی ؟ نوشته شده در ساعت 5:45 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................"everytime I heard from him, he was up to something new." نوشته شده در ساعت 9:58 AM توسط سید خراسانی Saturday, August 24, 2002
٭
you are the real thing. even better than the real thing. نوشته شده در ساعت 7:17 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................خواهش می کنم از يه حدی که علاقتون بيشتر شد صاف بگين من عاشقم و ديگه objective نيستم، وقت ما رو هم تلف نکنيد. نوشته شده در ساعت 7:15 PM توسط سید خراسانی Friday, August 23, 2002
٭
- doesn't make no sense to me. - you gotta be irish for that. نوشته شده در ساعت 10:24 AM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................- Buddy! you are always trying to be nice and that's not nice. نوشته شده در ساعت 9:18 AM توسط سید خراسانی Thursday, August 22, 2002
٭
........................................................................................زرافه ! ديدم برگای اين درختای تو حياط يه ذره خلوت شدن. خواهش می کنم رعايت کن. نوشته شده در ساعت 7:18 PM توسط سید خراسانی Wednesday, August 21, 2002
٭
........................................................................................يهو دلم خواست. کاش می شد آدم بره تو Kaza «ساعت خوش» و «۳۹» دانلود کنه. کسی ويديوشو نداره ؟ نوشته شده در ساعت 2:59 PM توسط سید خراسانی Tuesday, August 20, 2002 ........................................................................................ Monday, August 19, 2002
٭
(well, i'm influenced or something. courtesy to eminem, here it goes: ) - you know what ? i have some skeletons in my closet. - oh yeah ? me too. نوشته شده در ساعت 8:25 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................۱۷ نفر به من ايميل زدن و گفت دوستان يا بستگانشون سر اون کد ديروزی مردن. من که گفته بودم که بی خيال شن. نوشته شده در ساعت 5:26 PM توسط سید خراسانی Sunday, August 18, 2002
٭
........................................................................................This is a personal secret code. Anybody trying to decipher it will die instantly. iestl patier. ccaest. ctaineem. smaeur sdima. نوشته شده در ساعت 11:00 AM توسط سید خراسانی Saturday, August 17, 2002
٭
- راستی شنيدی آبجو سازی Pilsner در نزديکی پراگ تو اين سيل جديد از بين رفت ؟ (يه جوابش می تونه اين باشه : ) - How does that affect your life ?
نوشته شده در ساعت 4:46 PM توسط سید خراسانی
٭
ايده : طرح مالکيت زمانی (time sharing) رو که حتما شنيدين. حالا طرح من اينه : parenthood time sharing . مثلا فکر کنيد سه شنبه ساعت هفت عصر زنگ خونتون رو بزنن و يه دختر يا پسر کوچولوی ناز مامانی سه ساله رو بذارن تو بغلتون، شما سه ساعت باهش بازی کنين و حرف بزنين ( آخ !) بعد ساعت ده شب همچين که بچه خوابش گرفت بيان تحويل بگيرن، بره تا هفته بعد. شما هم آخر ماه يه چک به يه جايی پست کنيد. از اين بهتر چی می خواين ؟ نوشته شده در ساعت 4:07 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................- دو کيلو ماری جوانا خريدم. چی کار کنيم باهش ؟ - کوکو سبزی چطوره ؟ نوشته شده در ساعت 11:39 AM توسط سید خراسانی Thursday, August 15, 2002
٭
می خوام يه دونه از اون جا سوييچيهای آبی cranberries بخرم که يه جا واسه يه دونه کاندوم داره. خيلی نازه. نوشته شده در ساعت 7:49 PM توسط سید خراسانی
٭
يکی بگه همين دکمه scroll lock رو واسه چی گذاشتن اينجا. نه آخه واسه چی ؟ نوشته شده در ساعت 7:28 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................there's no one who can use the f-word like alanis morrissette does. نوشته شده در ساعت 5:41 PM توسط سید خراسانی Wednesday, August 14, 2002
٭
Seekers, I'd misspelled the name of the artist. It's Keith Jarrett with double t. sorry about that. H. نوشته شده در ساعت 2:50 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................A coffee maker Coffee Coffee maker filters Coffee-mate (not to mention the labor) ...just to drink coffee ? نوشته شده در ساعت 1:53 PM توسط سید خراسانی Tuesday, August 13, 2002
٭
شکايتشو از زندگی هيچ وقت توی مغزش جمله بندی نکرد. چون اگه می کرد بعد از اون زندگی خيلی تلخ مي شد. نوشته شده در ساعت 1:06 PM توسط سید خراسانی
٭ دانلود بفرماييد :
Keith Jarrett : All the things you are
فقط با صدای خيـــــــــــــلی بلند گوش کنيد. نوشته شده در ساعت 12:14 PM توسط سید خراسانی
٭
- پس کی اينا رو می نويسی ؟ - سوت...سوت...سوت... - می گم کی ؟ - سر سه سوت ديگه. نوشته شده در ساعت 10:00 AM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................- صدای تلق تلق ناخنای بلند روی کيبورد رو دوست دارم. - آه. پدر من در می آد تا چار تا کلمه تايپ کنم، اين می گه خوشم می آد. نوشته شده در ساعت 9:31 AM توسط سید خراسانی Monday, August 12, 2002
٭
........................................................................................امروز يکی از استادام می گفت وقتی من به اقوامم می گم که من صبحها از خونه می آم بيرون، می آم اينجا، هشت ساعت فکر می کنم و بعد از ظهر خسته و کوفته می رم خونه، باورشون نمی شه. نوشته شده در ساعت 7:52 PM توسط سید خراسانی Sunday, August 11, 2002 ........................................................................................ Saturday, August 10, 2002
٭
ديشب فستيوال خواب داشتم. چند تا کار تجربی ارائه شده بود که بد نبودن. استعدادهای جوان. نوشته شده در ساعت 10:48 AM توسط سید خراسانی
٭ می گه که :
........................................................................................"The guy I thought was nice, but too boring (when I was younger) is the guy I'd kill to have today. He's loyal, he's sweet, he's a wonderful father/husband, has a beautiful home, his own business. I craved excitement when I was younger, but now I am older, wiser (??) and more settled, and what was boring to me then is perfect for me now. I wanted a party animal when I was young, now I want a stable, mature individual." نظری، چيزی ؟ نوشته شده در ساعت 9:23 AM توسط سید خراسانی Friday, August 09, 2002
٭ خواب ديدم توی يه قصر تو کاليفرنيا مهمون بودم و يک گروه experimental jazz فقط واسه من اجرا می کرد و من يه کنترل دستم بود که می تونستم بزنم آهنگ بعدی يا قبلی. يه زنگ تلفن ناگهانی منو از خواب بيدار کرد.
نوشته شده در ساعت 12:33 PM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................Phd defense celebration with non-alcoholic champagne! This truly, deeply, madly sucks. نوشته شده در ساعت 12:16 PM توسط سید خراسانی Thursday, August 08, 2002
٭
........................................................................................- تو واسه دختر از موی کوتاه خوشت می آد يا موی بلند ؟ - من از اون دختری که به موها چسبيده خوشم می آد. نوشته شده در ساعت 7:45 PM توسط سید خراسانی Wednesday, August 07, 2002
٭
آگهی : به تعدادی بازديد کننده واجدالشرايط با لباس رسمی و عطر و ادکلن نيارمنديم. نشانی از اين طرف. نوشته شده در ساعت 6:31 PM توسط سید خراسانی
٭
"...a town where the only place to go crazy is inside." نوشته شده در ساعت 12:09 AM توسط سید خراسانی
٭
........................................................................................گاهی وقتی که يکی داره در مورد يه چيز بی ربط خيلی ذرت پرت می کنه، می تونين صاف بهش بگين : "How does that affect your life ?" نوشته شده در ساعت 12:08 AM توسط سید خراسانی Tuesday, August 06, 2002
٭
........................................................................................يه صورت مبهم هی می آد تو ذهنت، يه صورت محو، ناواضح ،بدون اين که هيچ تصوير آشنايی دور و ورش باشه تا بتونی اينو از طريق اون شناسايی کنی. هی می خوای بگيريش، نمی شه. هی می گی دفعه ديگه که اومد می گيرمش. بار می آد اما هيچ چنگکی بهش کارگر نيست. سر می خوره از ذهنت می ره بيرون. شايدم يه روزی ديگه نيومد و تو هم يادت رفت. حتی نخی نيست که خاطره حضور اين صورت مبهم رو به يه گوشه حافظه ات ببندی. گاهی يه فکر، يه ايده هم مثل اون صورت محوه، که سر می خوره و می ره و هيچ وقت نمی فهمی چی بود. بعد يه روز داری يه کتابی می خونی يا وسط يه جمعی نشستی، يه کلمه، عبارت يا جمله می شنوی بعد يهو می خوای بلند شی داد بزنی : «همينه ! همينه ! گرفتمش. » و با قلاب اين کلمات يقه اون فکر گريزون رو می گيری. دو سه بار تازگيها اين طوری شدم. يکيش بعد از خوندن اين جمله بود : and they never looked back. يه بار ديگه ياد آوری اين کلمه بود : implode. نوشته شده در ساعت 8:31 PM توسط سید خراسانی Monday, August 05, 2002 ........................................................................................ Sunday, August 04, 2002
٭
........................................................................................Some movies are so touching that when you step out of the theater you can't even say "Wow !". Anyway, tonight I'm gonna watch The Believer. All I know is that this has been a very controversial one. It's about a young Jew who becomes an anti-Semite. Let's see what's cooking for me tonight Keep your fingers crossed. من چرا فارسی فراموشم کرده ؟ نوشته شده در ساعت 7:43 PM توسط سید خراسانی Friday, August 02, 2002 ........................................................................................ Thursday, August 01, 2002
٭
........................................................................................i hate it when : 1) you click on the print button once and then you don't hear the printer react, so you think maybe you haven't clicked properly, you click again, but when you go to pick it up, you see two copies of the same paper. 2) you print a nine-page article. you pick up the printed stuff from the printer and you staple them together. after a minute there comes two more pages out of the printer. you had only stapled the first seven pages ! technology sucks. نوشته شده در ساعت 9:07 PM توسط سید خراسانی
|