کاپيتان هادوک و هيچی




Sunday, March 31, 2002

٭ ۲۸ عدد قرص Amoxicilin 250 mg از قرار ۱۷ دلار. بندا بالا.


٭ قبلا گفته بودم، بازم می گم :

You can reach, but you can't grab it.




........................................................................................

Saturday, March 30, 2002

٭ انا لا لله و انا اليه راجعون
دومين ماهی عيدم هم مرد. جلوی چشمای خودم، من شام می خوردم و اون جون می داد.


٭
When you don't have any money, the problem is food.
When you have money, it's sex.
When you have both, it's health.
If everything is simply jake, then you're frightened of death.

-- J. P. Donleavy



٭
من نمی دونم اين جماعت ايرانيهای ساکن آمريکا چرا هر وقت می خوان در اجتماع بيش از صد نفر دور هم جمع بشن بايد برن يه خواننده دامبولی رو ور دارن بيارن و اسمشو هم بزارن کنسرت. بعد هم به هم زنگ می زنن که چه نشسته ای که شبريز يا سوسن يا هوشنگ يا جواد يا منيژه هفته ديگه به مناسبت چارشنبه سوری يا عيد نوروز يا سيزده به در يا خوشی زده زير دلمون اينجا کنسرت داره و خيلی با حاله و حتما بايد بيای. با خيليهاشون هم که حرف بزنی می گن «نه، ما که به خاطر موسيقيش نمی ريم که اصلا هم از اين چيزا خوشمون نمی آد، داريم می ريم بقيه رو ببينيم...» . يعنی بهانه ديگه ای برای دور هم جمع شدن نيست. يکی پيدا نمی شه که پيانوی قشنگی بزنه يا... . واقعا نمی فهمم. تا کی بايد هيزم به آتيش اين خوانندگان دامبولی ريخت ؟


پ.ن. : بر ايرانيهای ساکن کاليفرنيا حرجی نيست.


٭ اگه کاپيتان نبودم، دلم می خواست آتش نشان يا راننده آمبولانس می بودم.


٭ از همه دوستانی که با تلفن، ايميل و مسچ حال دندون من رو پرسيدن ممنونم.

ديشب همکلاسيها داشتن می رفتن رستوران تايلندی و بعد هم برن سينما که فيلم Death to Smoochy رو ببينن. من چند تا نقدها رو خوندم، ديدم ظاهرا فيلمش خيلی آبگوشتيه. ضمنا فوق العاده هم بی حوصله بودم و شديدا down . خلاصه نرفتم. اگه ride داشتم می رفتم يه سينمای ديگه storytelling رو می ديدم. اما به جای اين حرفا چند تا شمع روشن کردم و به نقاط نامعلومی خيره شدم تا خوابم برد. الان هم فهميدم که اين فيلم رو ديگه سينما نشون نمی ده.

امروز هوا بد نيست. بايد برم داروخونه آنتی بيوتيکهامو بگيرم ، برم سينما احتمالا Iris رو ببينم (می رم ؟) و برم دانشگاه يه ذره درس بخونم و سؤالای اين ملت رو جواب بدم. اين dvd های Woody Allen رو هم به کتابخونه پس بدم.


........................................................................................

Friday, March 29, 2002

٭ ۱:۳۰ . الان از مطب آزيتا برگشتم. اولش اين طوری بود.

ُThe good news is that a filling will take care of it.

بعد از يک ربع :

I'm going for the root canal.

بعد از نيمساعت :

There are three canals, two of them are bent. It's a difficult case !

بعد از يک ساعت :

I have to continue on Monday and hopefully we can finish it in one or two more sessions. We'll see, maybe I would need to refer you to a specialist. And we'll talk about the costs later.

تا اينجا ۲۶ دلار پول تاکسی دادم. فکر کن دو بار ديگه هم برم می شه ۷۸ دلار فقط پول تاکسی. خدا مخارج دکتر رو به خير کنه. فقط اميدوارم که با همين يه دونه دکتر کارم راه بيفته و ديگه کار به متخصص نکشه. آدم اين همه درد بکشه، جيبش هم خالی بشه، اين ديگه زور داره.

راستی اينو يادم رفت بگم. خدا رو شکر الان درد ندارم.


٭ صبح با دندون درد شديد از خواب بيدار شدم. مسکن + بی حسی با مايع شستشوی دهان. الان زنگ زدم به دکتر. منشيه منتظر تلفن من بود ! ها ها ! ساعت ۱۲ به من وقت داد. يعنی تقريبا ۲ ساعت ديگه. خدا کنه امروز کلکش کنده بشه. حالا بايد به اين دانشجوها که عين مور و ملخ ايمل می زنن که :

Captain ! can I see you sometime on Friday ?
Captain ! I have a question about the second problem, can me meet soemtime tomorrow.
Captain ! Can we ... ?

ايميل بزنم که امروز دست از ريشای پرپشت من برداريد و اگه سؤال دارين فردا بياين. آآآآخ. درد می کنه.


........................................................................................

Thursday, March 28, 2002

٭ چند تا تلفن اين ور و اون ور. فردا کله صبح بايد زنگ بزنم به آزيتا که دندونپزشک خوشدستيه. ظاهرا به اون گرونی که من فکر می کردم نيست. اميدوارم با يه پر کردن ساده کارم راه بيفته و زير ۲۰۰ تا تموم بشه. ياد اون جملات مسخره که زير فال حافظم نوشته بود و کلی بهش خنديديم افتادم : «پول زيادی به دست می آوری و آن را از دست می دهی...». قضيه tax refund و اين خرج دندون رو که کنار هم بزاريم فاله درست از آب در می آد، فقط اين بابای فال نويس فکر کرده ۲۰۰ دلار خيلی پوله. خدا امروز و فردام رم به خير کنه. شب همگی خوش، دندونتون هم هيچ وقت درد نکنه.


٭
به هر بدبختيی که بود يخچال رو کشيدم بيرون و قرصها رو به علاوه کلی خرت و پرت ديگه از اون پشت در آوردم.

اما... الان زنگ زدم به مرکز بهداشت دانشگاه. می گم من می خوام بيمه دندون بخرم. می گه ما بيمه دندون رو تو ماه سپتامبر ارائه کرديم و تا سپتامبر سال بعد بيمه دندون نداريم !!!
اشکم در اومد...


٭ چند ماه پيش يه بسته قرص مسکن از بالای يخچالم افتاد پشت يخچال. من هم بی خيالش بودم، می گفتم حالا يه روزی درش می آرم. ديشب ساعت ۲:۳۰ دندون درد از خواب بيدارم کرد. گفت کاپيتان پا شو. منم پاشدم. خلاصه تلاشهای مذبوحانه من در ميان خواب آلودگی و دندون درد برای جابه جا کردن يخچال بی نتيجه موند.
حالا واقعا نمی دونم چه کار بايد بکنم. قرصها رو نمی گم، دندون درد رو می گم. امروز می رم تحقيق می کنم که خريدن بيمه دندون چه قدر آب می خوره. اميدوارم خيلی گرون نباشه و ... مرده شور اين امپراتوری پول رو ببرن.


........................................................................................

Wednesday, March 27, 2002

........................................................................................

Tuesday, March 26, 2002

٭


Year 2002 (USA)

(++) Jan 1 and 2 – New Year Holidays . _ . _ . _
(+) Jan 21 – Martin Luther King Jr. Day . _. _. _. _
(+) Feb 14 - St. Valentine’s Day . _. _. _. _
(+) Mar 8 - Intl. Women’s Day . _. _
(+) Mar 17 - St. Patrick’s Day . _. _
(+) Mar 29 – Good Friday
(+) Apr 1 – Easter / April’s Fool Day . _. _. _. _. _. _
(+) May 12 – Mother’s Day . _. _. _. _. _
(+) Jun 16 – Father’s Day . _. _. _
(+) Jul 4 – Independence Day . _. _. _. _. _. _. _. _. _. _. _. _
(+) Sep 8 – Grandparent’s Day . _. _. _. _. _. _. _
(+) Oct 14 – Colombus Day . _. _. _. _. _. _. _. _
(+) Nov 28 – Thanksgiving Day . _. _. _. _. _. _
(+) Dec 25 – Christmas

(+) = 15 (-) = 0




٭
سال ۱۳۸۰ خورشيدی (روزهای مهم)

(++++)۱ الی ۴ فروردين-نوروز . ـ
(+) ۱۲ فروردين - روز جمهوری اسلامی
(+) ۱۳ فروردين - سيرده به در
(- -) ۱۵ و ۱۶ فروردين - تاسوعا و عاشورا . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ
(-) ۲۴ ارديبهشت - اربعين . ـ . ـ
(+) ۴ خرداد - هجرت جضرت محمد .‌ ـ . ـ
(-) ۱۴ خرداد - رحلت امام خمينی
(-) ۱۵ خرداد - قيام خونين ۱۵ خرداد . ـ
(+) ۲۰ خرداد - تولد حضرت محمد . ـ . ـ . ـ
(-) ۷ تير - شهادت بهشتی و ۷۲ تن . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ
(+) ۹ مهر - تولد حضرت علی . ـ . ـ . ـ
(+) ۲۳ مهر - مبعث . ـ . ـ . ـ
(+) ۱۱ آبان ـ تولد حضرت مهدی . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ
(-) ۱۶ آذر - شهادت حضرت علی . ـ . ـ
(+) ۲۶ آذر - عيد فطر . ـ . ـ . ـ . ـ . ـ
(-) ۲۱ دی - شهادت امام صادق . ـ . ـ . ـ . ـ
(+) ۱۲ بهمن - بازگشت امام خمينی . ـ . ـ
(+) ۲۲ بهمن - پيروزی انقلاب . ـ . ـ
(+) ۴ اسفند - غيد قربان . ـ
(+) ۱۲ اسفند - عيد قدير . ـ . ـ . ـ
(+) ۲۹ اسفند - روز ملی شدن صنعت نفت

(+) = ۱۷ (-) = ۸
ملی = ۱۲( انقلابی = ۶ ، ديگر = ۶‌) مذهبی = ۱۳

. ـ = تفريبا ۵ روز فاصله




........................................................................................

Saturday, March 23, 2002

٭ من رفتم اينجا تقويم سال ۸۱ رو گرفتم که چاپ کنم بزنم سينه ديوار. دمشون گرم.


٭ خانم پينک فلويديش! هموفوبيا داری که داشته باش، من هم هزار و يک چيزوفوبيا دارم از تو هم خفنتر. ولی چرا به يه عده آدم که با تو فرق دارن توهين مي کنی؟ چرا تخم نفرت می پاشی ؟ (عجب جمله کليشه ای‌ ) چرا مردم رو دعوت به نفرت ورزيدن می کنی ؟
اون چيزی که جوامع بشری رو يه قدم انسانی تر می کنه حرکت چهارنعل به سوی مکارم «اخلاق» و درو کردن خار و خاشاک در سر راه نيست - که هيچوقت بر سر تعريف اخلاق مطلق توافقی حاصل نخواهد شد - بلکه تحمل ديگری و آموختن همزيستی است. نه برای حمله به سياستهای جنسی جمهوری اسلامی نيازی به لگد کوب کردن همجنسخواهان هست و نه ويروس ايچ آی وی نسبت به جنسيت طرفين حساسيتی داره.
استفاده ات از ادبيات توهين آميز فاعلی و مفعولی نپسنديدم.
دست برداريم از اين حرف زدن در چارچوب اخلاق مطلق. زندگی در کنار همديگر رو ياد بگيريم. دنيا رو از آنی که هست تنگتر نکنيم.



٭ يه عمويی دارم که مجرده و بعيد به نظر می رسه که مثل بچه آدم ازدواج کنه. خواب ديدم اين عموم اومده در خونه ما و خيلی هم ذوق زده است. يه ماشين سه چرخه خريده و تو کوچه ما با ماشينش حرکات محيرالعقول انجام می ده و در واقع اومده که دوست دخترجديدشو به ما معرفی کنه. طرف يه دختر عرب ريزه ميزه و خيلی نازه. هيچ وقت عموم رو اين قدر شاد و سرزنده نديده بودم. براش خيلی خوشحال بودم ولی ...


٭ يه گل سفيد رنگی هست که چندان بوی خوشی نداره و گاهی می بينی تمام زندگيتو پر کرده، اسم اين گل هست ياس فلسفی. يه گل ديگه هم هست تو همين مايه ها به اسم ياس احساسی. الان من دارم از اين ياسها استشماغ می کنم و جای همتون خاليه.


٭ امشب فيلم The Million Dollar Hotel رو ديدم. Bono تهيه کننده اين فيلمه و کارگردانش هم يه آلمانيه. فيلم خيلی عجيب و غريبی بود. توصيه نمی کنم.


........................................................................................

Thursday, March 21, 2002

٭ تلخون يه دو خط بنويس ببينم عيدت مبارک شد يا نشد.


٭ آهای آقايون و خانمای محترمی که لطف می کنيد و بمب به شکم خودتون می بندين و يه مشت اسراييلی يهودی رو به قعر جهنم می فرستين، شما رو سر جدتون، شما رو به هيکل اون حوريهای بهشتی، شما رو به جويهای شربت در بهشت و باغهای خفن، بس کنيد. بس کنيد ديگه. به خاطر بچه های فلسطينی بس کنيد. چرا به جای يک نسل تصميم گيری می کنيد ؟ بس کنيد.


٭ شدم عين شازده کوچولو، از بيرون که می آم خونه می رم آب ماهيها رو عوض می کنم ، گلدونا رو آب می دم ، رو سبزه ها آب sprinkle می کنم، خلاصه از اين کارا. حيف که گلای من مثل گل شازده کوچولو سکسی نيستن و گر نه چی می شد.


٭ تا حالا شده بدنتون يه دفعه تو يه موقعی که اصلا انتظارشو ندارين يهو shut down کنه ؟ منظورم خواب آلودگی نيست، منظورم shut down ه. نشسته بودم سر يه کلاسی، چون سوگلی هم هستم رديف اول می شينم، بحث شيرين به خوبی و خوشی داشت پيش می رفت يهو اين بدن کاپيتان هادوکی مثل خر تو گل گير کرد، بدتر از ساعت خواب شرمان لاکپشت. هنوز وقتی می رم جزوه ای رو که در حالت stand by تو دفترم خط خطی کردم می بينم، در کف غليظی فرو می رم.


٭ لای سبزه های من کپک زده. اين ديگه اساسا غير قابل قبوله. لعنت بر ...


........................................................................................

Wednesday, March 20, 2002

٭ ياد پوست هميشه لطيف صورت مامانم افتادم. ياد ابروهای باريکش. اگه برم خونه ببينم يه چروک رو صورتش اضافه شده چی ؟



٭ بالاخره رسيد. مبارک باشه.


٭ سلام صبح به خير . روز مصدقتون مبارک. وقتی نمونده، من يه کم هولم. تو چی ؟


........................................................................................

Tuesday, March 19, 2002

٭ هر کی هر چی می خواد بگه بگه، ولی من اين شمس رو «دوست» دارم.


٭ حوصله ندارم که اينحا شصتاد بار واستون آرزوی سال خوش بکنم و تبريک عيد بگم، اما امشب که دارم تخم مرغهام رو رنگ می کنم سعی می کنم آرزوهام رو بکنم. حتی اگر شما هم اينجا بوديد چيزی نمی شنيديد. در سکوت آرزو می کنم...



........................................................................................

Monday, March 18, 2002

٭

Reality is an illusion that occurs due to the lack of alcohol.

Beauty lies in the hands of the beerholder.

Work is the curse of the drinking classes. Oscar Wilde

When I read about the evils of drinking, I gave up reading. Henny Youngman

24 hours in a day, 24 beers in a case. Coincidence?

Life is too short to drink cheap beer.

One more drink and I'd be under the host. Dorothy Parker

Without question, the greatest invention in the history of mankind is beer.Oh,I grant you that the wheel was also a fine invention, but the wheel does notgo nearly as well with pizza. Dave Barry's Bad Habits, Dave Barry

Not all chemicals are bad. Without chemicals such as hydrogen and oxygen, for example, there would be no way to make water, a vital ingredient in beer. Dave Barry

The problem with the world is that everyone is a few drinks behind. Humphrey Bogart

Friends don't let friends drink Light Beer.

Why is American beer served cold? So you can tell it from urine. David Moulton

A drink a day keeps the shrink (psychiatrist) away. Edward Abbey

People who drink light "beer" don't like the taste of beer; they just like to pee a lot. Capital Brewery, Middleton, WI




٭ يادداشت بفرماييد ۲:۵۵ مرغ رو گذاشتم تو فر. ۴۰ دقيقه ديگه يادم بيارين که درش بيارم...


٭ اول بايد از دو تا ايميل دلگرم کننده اميد تشکر کنم و بعد يه کم توضيح بدم که چی تو کله ام می گذره. من دنبال کلمه های انگليسی هستم که معادل فارسی ندارن. نه به اين خاطر که اون مفهوم تو زبان فارسی نيست : مثلا به کلمه sun porch يا credit history يا shopping rebate کاری ندارم. ما معادل مستقيمی واسه اين کلمات نداريم چون تو ايران با اين مفاهيم سر و کاری نداريم. اما از اون وريشو در نظر بگيرين. کلمه «خلوت» تو انگليسی معادل مستقيم نداره. تعريف اين کلمه واسه انگليسی زبان خيلی ساده است. کافی بهش بگی متضاد شلوغ. می فهمه ولی کلمه ساده و دم دستی واسه اش نداره. بعضی از اين کلمه ها رو هم می تونيم با کمی توضيح به مخاطب بفهمونيم. خلاصه من می خوام يه مشت از اين کلمه ها رو تو انگليسی پيدا کنم و رديف کنم. شايد ده تا هم نتونم پيدا کنم ولی Let's give it a shot . راستی بهار دمت گرم. بيا.


٭ اومدم در زمينه کنتور کمی تحقيقات به عمل بيارم، رفتم تو صفحه کنتور کـــــــتابدار (لازمه لينک بدم ؟) ديدم يه بابايی از ايسلند اين صفحه رو می خونه. ايهالناس ! من حاضرم دو شبانه روز تمـــام لب به هيــــــــچ گونه نوشيدنی الکلی نزنم ولی با اين ايرانی که تو ايسلند به سر می بره آشنا بشم. حالا ويزيتورهای خودم از مکزيک و اسپانيا به کنار.


٭ مُردم. يکی بياد اين ورقه های منو صحيح کنه. کمـــــــــــــــــــک. شب شراب و بامداد خمار...


٭ ای بابا عجب گيری افتاديم از دست تکنولوژی ها‌ ! می گن صفحه ات خرابه درستش کن. ای بابا من که اصلا بهش دست نزدم که خراب بشه، تازه همون اولش هم که گفتم من از کامپيوتر مامپيوتر چيزی حاليم نيست. حالا چگونه خاکی را بر سر خويش فرو بنشانم ؟


........................................................................................

Sunday, March 17, 2002

٭ می خوام يه ليست از کلمه های انگليسی که به نظر من «معادل» فارسی ندارن درست کنم. کسی علاقمند هست ؟ نيست ؟ هست ؟ ( راستی الان يه ريزه شک ورم داشت که علاقه مند يا علاقمند ؟!‌)



........................................................................................

Sunday, March 10, 2002

٭
دو چيز انده برد از خاطر تنگ...



٭
دوباره سلام. يوگی ۲۰ دقيقه ديگه می رسه. الان به موبايلش زنگ زدم. خلاصه يه هفته ای که نيستم به گلدون من آب بدين. با هم مهربون باشين و مواظب هم باشين. خوش باشين. خداحافظ. خداحافـــــظ.


٭
دوباره Bonjour. دو ساعت و ربع ديگه يوگی می رسه اينجا. اين خرت و پرتها و جعبه های ويسکی رو بذاريم تو کشتيش ديگه راه افتاديم. راستی، ديدين اسم تی شرت آوردم چی شد ؟ هوا بهش بر خورد، چه جورم. الان داره مثل اسب، برف می آد. لعنت بر شيطون.



........................................................................................

Saturday, March 09, 2002

٭
Straight Story (من اينو واسه ملوان زبل اينجوری ترجمه کردم : داستان راستان. اونم حال کرد.) رو ديدم. گريه کردم. مثل هميشه. دلم واسه داداشم تنگ شد...


٭ آقا کسی هست که فيلم پی (Pi) رو ديده باشه و خوشش اومده باشه ؟ اگر هست لطفا به من بگين چرا خوشتون اومده. يه نظر من که از اين «علم بازی» های کليشه ای بود. به علاوه خسته کننده و بی ريخت هم بود. ها ؟


٭
اظهار نظر کاپيتان هادوکی :

از وقتی وبلاگ پينک فلويديش اومد، وبلاگ خورشيد خانم افت کرده. شايد يه جوری دارن با هم حرف می زنن و ديگه با ما کمتر حرف می زنن(می زنه). شايد حضور اين رفيق شفيق وبلاگ خورشيدو از اون حالت شخصيش در آورده. نمی دونم.


٭ شعار هفته :

واه واه چه همه وبلاگ! کی می ره اين همه راه ؟


٭
شانس آوردم تو اين مدت آدم رو در واسی داری به قصر نيومده بود. نماينده شرکت بيمه هم که از خودمونه. يه گوشه رو زمين قهوه ريخته بود، يه گوشه چای، يه گوشه روغن، يه ور رب گوجه فرنگی. امروز صبح کف قصر رو جارو کردم و بعد mop کشيدم. اوه. سه سال پير شدم. شده عين دسته گل. ايول. فقط نمی فهمم رو اين ميز من چرا هيچ وقت مرتب نمي شه.
فردا راه می افتم. يوگی الان تو راهه.


........................................................................................

Friday, March 08, 2002

٭

دارم با چای «بيگانه» می شم. نه که چای نخورم ها. چرا هر روز هم می خورم ولی ديگه چای نيست. يه چيز غريبه شده. يه چيز عجيب. يکی نيس بگه آخه ننت قهوه خور بود يا بابات. تو رو خدا می بينی...



٭ شعر :

چو می بينی که نابينا و چاه است، بپر برو هنديکمتو بيار.




٭ از وبلاگم دور شدم. می فهمين چی می گم ؟


٭
کوچه من شيکترين کوچه اين شهر نيست. خوشگلترين ماشينای اين شهر مال مردم کوچه من نيست. تو کوچه من دو سه تا زوج interracial زندگی می کنن. کوچه من زيباست.



٭
هوا يهو بيست درجه گرم شد. همه با تی شرت ريخته بودن بيرون. تو زمستون، تو اين شهر سرد تی شرت پوشيدن خيلی حال می ده. کافه ها صندلی گذاشته بودن تو پياده رو. عصری هم ملت اومدن تو ايوونا بساط باربکيو و گريل رو راه انداختن. آدم اگه سرما رو لمس نکنه چه جوری قدر بهارو می فهمه ؟



٭

موضوع انشا :

رابطه گرم شدن هوا با هورمونهای بدن را توضيح دهيد.




........................................................................................

Thursday, March 07, 2002

٭
من دارم می رم سفر. از اينجا با کشتی پرنده (يو گی و دوستان (.Yogi et al)) مي رم بوستون، از اونجا با کشتی کارابوجان راه می افتيم می ريم هاليفاکس. امسال کنفرانس سالانه انجمن دريا نوردان ضد الکل(Sober Sailors Society) اونجا برگزار می شه. من يه مقاله دارم که بايد اونجا ارائه کنم و الان هم از فکر ديدن اون همه دريانورد کلی ذوق زده ام. خلاصه اين چند روز گرفتار رديف کردن مقدمات سفر بودم. الان هم يه وانت کرايه کردم، دارم می رم اين مغازه عرق فروشی Tommy's Liquor Store يه خورده نوشيدنی واسه تو راه بگيرم. هوا سرده و راه طولانی. تا قبل از سفر باز هم براتون می نويسم. فعلا بادبانها رو بکشيد.




........................................................................................

Monday, March 04, 2002

٭

ب ۵۲ ! چند تا بمب انداختی ؟
موتزارت ! چند تا نت نوشتی‌ ؟
مارلبرو چند تا سيگار فروختی ؟
خانم معلم ! چند تا مشق گفتی‌ ؟
سيتيزن ! چند تا تيک زدی ؟
کوکا کولا ! چند تا آروغ زدی ؟
همشهری ! چند تا آگهی گرفتی ؟
بابايی ! دندونتا مسواک زدی‌ ؟




........................................................................................

Sunday, March 03, 2002

٭
خدا مثل يک مايکروويو خيلی گنده است.


........................................................................................

Saturday, March 02, 2002

٭

بگو چی پيدا کردم ؟ يه ظرف مايه ماکارونی يخ زده تو فريزر. گذاشته بودم واسه روز مبادا. امروز کشفش کردم. عجب کلکی هستما...

...همشو...خودش می خورد.

واق، واق، هو هو، واق، عــــر عــر عر..




٭

ظاهرا يه چيزی رفته تو لوله ايميل من گير کرده. ملت می گن ما ايميل می زنيم رفله می کنه. والا من هر کار به عقلم می رسيد کردم. چند بار آدرس رو چک کردم، به خودم ايميل زدم، شاسيهای ياهو رو چک کردم، ايرادی نديدم. فقط می تونم بگم من بی تقصيرم، همش بامبول ياهوه. خير سرمون کنتور هم داشتيم، امروز اومديم ديديم جا تره و کنتوره نيست. پس فردا هم می بينی بلاگر هم می گه بکش پايين. خلاصه شرمنده اخلاق ورزشی شما. به افتخار همگی يه بطری شامپاين شهيد کنيم. چطوره ؟





٭
ديشب به دانشگاه اندر شدم. تياتر Vagina Monologues را نظاره بکردم. پس از آن با Dan و Fred به يک ميخانه اندر شديم و بس آبجو که بنوشيديم و موسيقی زنده در نيوشيديم و کمی ترقص بنموديم و غم دنيا به فراموشی بسپرديم. پاسی از شب گذشته به سرای خويش اندر شدم، با سه فقره از شب زنده داران کمکی چت بنموديم. به بستر شده، مجله تورق بنموديم تا آن هنگام که مقهور امواج خواب گشتيم.




........................................................................................

Friday, March 01, 2002

٭

تازه های قصر :

- تا حالا چهار نفر به آگهی استخدام جواب دادن.

- ماکارونيها همچنان توی يخچال هستن. (لعنت بر شيطون)

- تصور کنيد، کاپيتان با اون ريش و پشم، از پله ها بالا پايين بره، لباسا رو از تو ماشين لباس شويی در بياره، بذاره تو خشک کن، توالت رو بشوره، وان حموم رو بشوره، ظهر خوراک مرغ درست کنه، ظرفای يه هفته رو يه جا بشوره و ...

- دو نفر راجع به مطلب ديروز من حرف زدن، شبح ايميل زده خواسته که به افتخار دوستان يه نوشيدني...( اصلا هم شايد همين طوری گفته، چه ربطی به حرفای ديروز داره !) خوب من هم يه بطر شراب ناب محمدی به افتخار همه دوستان باز می کنم. نفر دوم هم چتا ( به وسيله چت ) گفت که خوشگلی زندگی به داشتن همين حسای غريبه، که اصلا چرا می خوای اينا رو بيان کنی، و اينکه اون هم يه خروار از اين حسای غريب داره. متشکر. الان دارم می رم يه تئاتر ببينم به اسم Vagina Monologues . اميدوارم شما هم خوش باشيد. خريد عيدتون رو هم يواشکی انجام بدين که تلخون نبينه. خوب ؟




٭ زبان، ب.م.م. انسانهاست. عدد کوچکی است، شايد ۲.



........................................................................................

Home