کاپيتان هادوک و هيچی




Sunday, November 23, 2003

٭ کاپيتان هادوک وارد جريانات سياسی شده، نگاهی به چپ و نگاهی به راست می اندازد. او برنامه های سياسيون راستگرا را مبنی بر آزادی بی بند و بار بازار، حذف تأمين اجتماعی و بيمه های درمانی برای قشر آسيب پذير، کاهش ماليتها و کاستن از خدمات دولت را در نهايت فقط از برای تأمين موذيانه منافع طبقه خرپول می يابد و مشمئز می شود. پس از اشمئزاز، او گوش خود را بر روی استدلالهای ريز و درشت راستيون می بندد.

از سوی ديگر، شعارهای آرمان گرايانه چپ گرايان از بابت تعهد دولت به تأمين حداقلهای زندگی برای همه، کوبيدن بر دهان چپاولگران و تسلی دولت بر کليه امور عام المنفعه را آرمان گرايانه و بالطبع جذاب می يابد. خلق و خوی شورشگر، احساساتی و عصبانی وی، ناخودآگاه او را به ميان امواج خشمگين جنبش چپ می اندازد و از سيل چپ گرايان، کمونيستها را که پرخاشگرتر و عصبانی تر از سايرين هستند بر می گزيند و در صف نخست آنان جای می گيرد.

کاپيتان کمونيست می شود.




........................................................................................

Thursday, November 20, 2003

٭ روز شنبه ۲۲ نوامبر چهلمين سالگرد شهادت سيد رؤسای جمهور اتازونی، جفک، است. روح رابرتشون شاد باد.




٭ چگونه است که غرش سرسام آور شيهه کمونيسم را نشنيده می گيريد ؟




........................................................................................

Tuesday, November 18, 2003

٭ ترشحات کمونيسم را بر لباسهای زير خود نمی يابيد ؟




٭ - برای تولدش بايد يه چيزی بهتر از کاتالوگ محصولات لگو می فرستادی.
- آره، شايد حق با توئه.




........................................................................................

Saturday, November 15, 2003

٭ و آيا قلقلک کمونيسم را در هوای اطراف خود حس نمی کنيد ؟




٭ تصور کنيد که زمينی به دست شما برسه و بخواهيد آبادش کنيد. توی زمين يه قسمتهايی سنگلاخی و يه دونه مرداب بوگندو هم دست بر قضا باشه. چه می کنيد ؟ آيا می تونيد مرداب و زمينهای سنگلاخی رو «منحل» اعلام کنيد ؟ يا مجبوريد وجود اونا رو بپذيرين و يه فکری براشون برداريد ؟

چون من خيلی فکر می کنم که بعد از اينکه آخوندها رفتن تکليف چيه، چه خواهد شد و چه بايد کرد؛ به اين فکر می کردم که با موجوداتی از قبيل بنياد مستضعفان، آستان قدس، سپاه و کميته امداد و امثالهم چه بايد کرد. ديدم که عوض شدن رژيم و منحل اعلام کردن اينها مثل به ارث بردن اون زمين و منحل اعلام کردن باتلاقها و سنگلاخها می مونه. صورت مسأله رو که نمی شه پاک کرد و خيال خود را راحت. بايد قدم به قدم به حل مسأله پرداخت. بايد تدريجا تکليف اون همه کارمند، اون همه خانواده که به حقوقی که از اينجاها می گيرن وابسته ان، اون همه دارایي و دم و دستگاه رو معلوم کرد. اين که آدم شب بخوابه و صبح بگه بنياد مستضعفان رو منحل اعلام می کنم بچه بازی ای بيش نيست.




........................................................................................

Monday, November 10, 2003

٭ برنامه های آينده :
* مطلبی دارم که بی ربط به بنياد مستضعفان نيست.
* گرايشات چپ و کمونيستی هم در هوا موج می زند. (دريا نيز موج است.)




........................................................................................

Sunday, November 09, 2003

٭ به نظر می آيد که همه راهها به گوگل ختم می شود. هوشيار باشيد ای عزيزان.




........................................................................................

Home